گاهی که تنهامی شوم...

الان من باید یقه ی چه کسی رو بگیرم؟؟؟ کی پاسخ میده؟؟ این سری جدید هم که کلا" منگول میزنه...به اون شکلک اول متن اصلا توجه نکنید،خودش اومده و نمیره هم...من الان میخوام برم خط پایین ولی نمیشه،شمایه آیکون عصبانی رو تصورکنید..... چه قالب قشنگی داستم)یه آیکون درحال حسرت خوردنو تصور کنید(،اینم از اوضاع پرانتزاش...آخه اینهمه مصیبت جدید بلاگفارو کجای دام بذارم؟؟؟؟ چه متنهایی داشتم،چه شعرای نابی سروده بودم؟؟؟،اصلا میدونی چیه؟؟؟؟بلاگفاااا....تواون روحت....         گاهی که تنهامی شوم......ادامه مطلب

سلام... خیلی خیلی سرم شلوغه...طوری که راستش فراموش کرده بودم  یه وبلاگی هم دارم... الان که داشتم ایمیلهامو چک میکردم،ایمیل بلاگفا رودیدم گفتم بیام ویه عرض ادبی بکنم...چه میشه کرددیگه؟!... یه روزی ما بودیم وپر کردن تنهاییهامون با وبلاگ نویسی و دوستای مجازیمون... حالا دیگه شبکه های مجازی جاشو پر کردن،البته تقصیر خود بلاگفا هم بود،اگه اونجوری منهدم نشده بود و کاسه کوزه ی مارو بهم نریخته بود، من یکی که ولش نمیکردم... الانم طوری نشده...یه کم سرم خلوت تر بشه،برمیگردم یادشون بخیر دوستای قدیمی وبلاگی،یعنی بازم هستن؟؟؟ آشتی،زهرا،مریم،لیلی،سیما و.... باهم زندگیها گاهی که تنهامی شوم......ادامه مطلب

...مختصر بگم:

اوضاع هیچ خوب نیست،این عید اصلا عید من و بچه م نیست

انگار هیشکی مارو دوست نداره

اصلا ازعید خاطره ی خوبی ندارم،حداقل تواین 16سال اخیر

بماند........

 

گاهی که تنهامی شوم......

...

 

گاهی که تنهامی شوم......

سلام... بالاخره این تعطیلات بد تموم شد... راحت شدم... فصل جدید کاری شروع شده ومن با تصمیم های جدیدی به بهار وارد شدم... اصولا زندگی من اینجوری پیش میره،تلاطمهاش برام نقطه ی پایان نیست... خوشی هاش برام تخدیر کننده نیست... ممکنه گاهی سختیهاش تا مدت کوتاهی سرعتم رو کند بکنه،ممکنه حتی گاهی بایستم و به پشت سرم یه نگاهی بندازم، ممکنه خوشیهای کوتاه و زود گذرش گاهی به اندازه ی یه نفس عمیق کشیدن به مکث وادارم کنه، اما؛ توقفی در کار نیست... مجبورم برم... مجبورم رشد کنم... مجبووووووور.... چون از خودم توقع ندارم: موندن ، گندیدن،سکون بی ارزش و رکود بی ثمر رو... میرم،رو به بالا گاهی که تنهامی شوم......ادامه مطلب

کاش میدونستم چی کار باید بکنم؟؟؟... به گمونم این همون کاسه ی چه کنم؟چه کنم؟ معروفیه که قدیمیا میگفتن کار به همونجا رسید که نباید... پایان این شب سرد وسیاه کی سپید میشه خدایا؟! دوستی  میگفت: میترسم اعتقادمو از دست بدم... خدایا به حق مقربان درگاهت،جوری آزمایشمون نکن که تو رو از دست بدیم... خودت خوب میدونی هر ناراستی تو زندگی مون باشه،تنها راست زندگیمون اینه که تو رو، حسین خوب و نازنین و محبوب تو رو و اجداد و اولاد حسینت رو عاشقانه دوست داریم... بارها این عشق رو فریاد زدیم... و حالا خدا جون، نمیخواهیم ناامید بشیم از درگاه لطف و کرمت... رهامون نکن تو این وانفسا... گاهی که تنهامی شوم......ادامه مطلب